احتمالا اولین چیزی که با شنیدن روسپیگری مقدس runs into your mind،صرف نظر از چند استثنا، بحث صیغه و ازدواج موقته، اما اونچه که حدود یک قرن پیش در هند، آفریقا و آسیای غربی اتفاق افتاده تکان دهندهتره.
سال 1004 در یکی از معابد هندی، تامیل، رقاصههایی به پیشگاه خداوند وقف شدهبودند تا در دو نوبت صبح و شام در پیشاپیش بت برقصند و آواز بخوانند و به تمیزکاری او بپردازند. این زنان که در زبان عادی مردم به روسپی مشهور بودند، درواقع "خادمان یابندگان خدایان" نامیده میشدند. اغلب زنانی که آبستن نمی شدند، نذر می کردند اگر بچه دختر باشد و سالم، آن را به معبد وقف کنند. خانودههایی که در آن نزدیکی به بافندگی مشغول بودند و چند بچه داشتند اغلب یکی از دخترانشان را وقف میکردند تا مورد رضایت خداوند قرار بگیرند. این دختران طی یک مراسم عروسیِ واقعی به عقدِ خدا، یک شمشیر، در میآمدند. مراسم بدین شکل بود که دختر با پوشیدن یک لباس عروسی در کنار یک شمشیر که معتقد بودند روح خداوند در آن حلول کرده قرار می گرفت و یک برهمن دعای عقد را میخواند. اگر یکی از این روسپیان بمیرد، با یک پارچه که متعلق به معبد است پوشانده شده و سپس مراسم مذهبیِ عزاداری آغاز میشود. مادامی که این مراسم ادامه دارد، هیچ مراسم دعایی در معبد برگزار نمیشود چرا که معتقدند آن زن همسر بت بوده و بت اکنون مشغول عزاداری است و نمیتواند مسئولیت دینی خود را ادا کند.
شکل عمومیتر این پدیده در آفریقا بهطور واضحی رواج داشت. راهبان در قسمت غربی آفریقا به دو شکل به معبد راه پیدا میکردند؛ پذیرش نوباوگان(از هر جنس) یا افراد بزرگسال. در هر شهر از این منطقه مکانهایی وجود داشت که در آن دختران بین ده تا دوازده سال پذیرش میشدند و به مدت سه سال رقص و آواز میآموختند و در این مدت خود را تنها به راهبان دینی تسلیم میکردند اما پس از اتمام دوره روسپی عمومی میشدند. نکته جالبتر اینکه این زنان حق ازدواج ندارند چرا که در اصل همسران خدا هستند و تنها میتوانند، به حد افراط، آمیزش جنسی داشته باشند و این نکته را مورد سرزنش نمیدانند چرا که این افراط خواسته و رهنمود خداست!
در قسمتی دیگر از هند وصلت زنان با مار - خدا انجام میشد و باورهای مردم محلی بر این بود که ارتباط نزدیکی بین باروری خاک و این وصلت وجود داشت. درواقع در زمان جوانه زدن ارزنها، پیرزنها در کوچههای شهر میگردند و دختران را به اجبار به مکانها میبرند. :)))))) و یا کشاورزان محلی برای داشتن محصولات پربار دختران خود را پیشکشِ مار میکنند چرا که معتقدند مار با این وقف خوشنود شده و محصولاتشان برکت مییابند.
در این وصلت دختران همسران مار - خدا هستند اما عمل مجامعت با راهبان انجام میشود. در بعضی موارد که زنان را بسیار به خداوند نزدیک میدانند معتقدند که آمیزش با مار صورت میگیرد و درصورت آمیزش زنان با مار، پسرانی اسطورهای حاصل خواهند شد. باور عمومی بر این است که آریستومنوس، اسکندر کبیر و سیپییوی همگی از مار عمل آمده بوند. اما اعتقاد دیگر بر این است که ماری به همین گونه با یک دختری از اهالی یهودیه آمیزش کرد. آیا ممکن است این قصه شایعهی تحریفشدهای درباره والدینِ مسیح باشد؟!