من مرگ را زیسته‌ام...با آوازی غمناک

از چند روز گذشته تمام مکالمات با آدم‌ها حول این می‌گذرد که چقدر مردن آسان شده. در دو هفته اخیر نزدیک‌ترین‌های دو تا از دوستانم مردند. یکی برادرش، یکی مادرش. شوکه‌ام. غمگین. گاهی عصبی. نمی‌فهمم چرا زندگی به هیچ چیز بند نیست. چرا می‌شود انقدر راحت به بازمانده تبدیل شد. « و بازماندگان، آفتابشان به چوبه اعدام زده می‌شود، آنطور که بسوزند و سکوتشان کَر کننده باشد.»

فکر می‌کنم چطور می‌شود مقابل این ظلم عیان ایستادگی کرد. مثلا یک کاری کرد که مرگ فکر نکند همه کاره است، و فقط یک جواب مقابلم دارم؛ اینکه بتوانم همین لحظه را درک و زندگی کنم. همین لحظه را، حتی اگر تلخ، حتی اگر گه گرفته، حتی اگر بدمزه بنوشم و نگذارم درکش نکرده از دستم در برود.

در زرتشت نیچه یک جایی هست که روح بی قرار نیچه بالاخره به زمان حال می‌رسد و در لحظه‌ای با تن ادغام شده و اکنون و اینجا را درک می‌کند. چنین چیزی برای کسی مثل نیچه که دائم روحش درحال پرسه زدن است اتفاق نویی‌ست. خودش اینطور می‌گوید :« به راستی این نیک و بدیست نو! به راستی خروشی‌ست ژرف و نو و آوای چشمه ساری نو!» یونگ هم می‌گوید این همان زمانیست که نیچه به اینجا و اکنون تاخته است. نوعی مکاشفه که در آن تن با روح با هم آمیخته شده‌اند.

به دوستی می‌گفتم باید سعی کنم جهت پیشروی در زندگی را وقتی غمگینم از عمودی به افقی تبدیل کنم. وقتی در معرض هرنوع احساس غمی قرار می‌گیرم هرثانیه بیشتر فرو می‌روم.  زندگی را تعطیل می‌کنم و با غم‌هایم غرق می‌شوم. اما راستش بزرگسالی اینطوری کار نمی‌کند. باید غم را به دوش بکشی و ادامه بدهی. کارهای همیشگی را بکنی ولی مثلا غمگین هم باشی. باید افقی حرکت کنی؛ در عین حال که چیزی چنگ می‌ندازد به اعصابت کمی خم شوی، سعی کنی آن دست را دور کنی و درحالیکه موفقیتت صفر بوده است به راهت ادامه دهی.

امروز فهمیدم چیز دیگری در این نوع پیشروی هم هست. اینکه اجازه می‌دهی اندکی از سبکی اکنون وارد ریه‌ت شود. و این احتمالا چیز خوبیست. چیزیست که می‌تواند نجات‌بخش باشد. تنها چیزی که در مقابل مرگ، غم، و هزار کوفت دیگر دارم.

+ نوشته شده در سه شنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۲۱:۳۲ توسط بزمچه | نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
درباره من
تلاشی برای نجات آخرین تکه از هم‌ گسیخته.