دل قوی دار!

دیدی تهش بهار میاد؟ دیدی هرچقدر زخم بخوری، کوره راه بری، گاهی مرگ مثل یه ماه سیاه کوچولو تو وجودت بالا پایین بره، قلبت پر شه، خالی شه، ترک برداره، دیدی هرچقدر هم پاییز دوستت نداشته باشه و برف زمستون هم فقط زخم هات رو بسوزنه بازم امیدت به بهار کمر راست میکنه؟ دورت بگردم دیدی غصه خوردن نداشت؟ زندگی میگرده و بالاخره بهار میاد... بالاخره شب های امن و خنک بهار. شب های ساکت و مادرانه‌ی بهار. به دوستی گفتم بهار که میاد انگار دنیا سراسر خیر میشه. غصه ها آب میشن. دلتنگی ها آروم میشن. دورِ دور میشیم. میریم جایی که سردی راه نداره. سازشگری و تحمل اساس زندگیمون نمیشه. بالاخره زخم هامون خشک میشه و میریزه. شکوفه میزنیم. آخ بهار. بالاخره بهار میاد!

+ نوشته شده در سه شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۰۸ توسط بزمچه | نظر
درباره من
تلاشی برای نجات آخرین تکه از هم‌ گسیخته.