باکره‌هاش این‌ورِ بازار!

یک

چند شب پیش بین مقاومت های احمقانه ام در برابر خوابیدن یکی یکی کانال های یوتیوبی را رد می کردم که به عنوان "Bride market in Bulgaria" برخوردم. اول فکر کردم احتمالا خبر از یک تجارت غیرقانونی انسان است. پس درحالی شروع کردم به تماشا کردن که انتظار داشتم صورت های یخ زده و اسکوبارهای قاچاق انسان ببینم. اما داستان در یک محیط شاد، رضایت مندانه و البته کاملا قانونی روایت میشد. یک زمین بزرگ در یک منطقه روستایی از بلغارستان که یک روز از سال شاهد گردهمایی دختران و پسران به همراه خانواده هایشان بود. و بازار! بله بازار بود. خانواده پسر میخرند و خانواده دختر میفروشند. هیچ تراژدی ای، در هیچ لحظه ای از داستان وجود نداشت. دختران جوان از شب قبل به دنبال کفش های پاشنه بلند، پیراهن های زیبا و رنگ موهای خیره کننده شهر را بالا پایین میکنند و علیرغم خرجی که روی دست والدین تنگ دستشان میگذارند، والدین راضی اند چون معتقدند این تجارتیست که اگر بگیرد سود کلانی خواهند کرد. با روشنی هوا، دختران آرایش کرده و پسران خلیجی با لپ های گل انداخته به سمت زمین بازار راه میفتند. سر به سر هم میگذارند، با هم میخندند، هم کلام میشوند و در صحنه ای از مقیاس بالاتر گویی در هم میلولند تا فرد موردنظر را پیدا کنند. پسر میپسندد و به خانواده دختر خبر میدهد، البته دختر هم باید بپسندد، یعنی اینطور هم نیست که به زور شوهرش دهند! سپس بحث قیمت میکنند. مظنه ای در کار نیست. دختران باکره، زیبا و بلوند با قیمت بیشتری فروخته میشوند. اروپا، قرن 21.

دو

یادم می آید یکی دو سال پیش در یک بحث توییتری با یکی از فعالین سرشناس حقوق زن، در پاسخ به اعتراض من که «مهریه در ذات خودش نوعی داد و ستد دارد» گفت «مهریه «حق» زن است. در جامعه ای که گرگ ها از هر دیوارش بالا میروند، زن مطلقه بدون پول چکار خواهد کرد؟ این حق اوست که از زندگی آینده اش مطمئن باشد.» 

سه

امیرخانی در سفرنامه افغانستان، از اولین مواجهه ش با دستشویی عمومی های کابل نقل به مضمون میگوید که وقتی وارد توالت های شهر میشوی بدون استثنا گند و کثافت تمامند. از یکی از اهالی جویا شدم که ماجرا چیست؟ گفته که در فرهنگ ما ابتدا باید تمیزکاری کنی و بعد مشغول کارت شوی و بیای بیرون. درحالیکه احتمالا در ایران اول کارت را میکنی و سپس مشغول تمیزکاری میشوی. امیرخانی در اینجا جمله بینظیری دارد که «تمدن به همین فرهنگ اول یا اخر وابسته است.»

 داد و ستد زنان هم ماجرای همین اول و آخر شده. زنان ما فکر میکنند داد و ستد همچون گند کاریست که چون آخرش پول به جیب میزنی پس متمدنانه میشود. غافل از آنکه تجارت، تجارت است و هر جای معامله پول را بگیری توفیری در اصل قضیه ندارد. زنان، رضایت مندانه، فروخته میشوند، و مردان مشتریان دائمی این کالاهای متحرکند.

+ نوشته شده در يكشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۲۴ توسط بزمچه | نظر
درباره من
تلاشی برای نجات آخرین تکه از هم‌ گسیخته.