فالش

 از دم دمای غروب متنفرم. وقتایی که تو نمیدونی باید چراغ روشن کنی یا با همون نور بگیر نگیر سر کنی. از وقتایی ک همه خوابن و صدای تق تق کیبوردش میاد. از وقتایی که به چارتا لینک وبلاگ قبلیم سر می زنم و می بینم هیچکدوم ننوشتن. چرا کلنل دیگه نمی نویسه؟ چرا هنوزم که هنوزه به ایمان حسودی م میشه؟چرا بابام نذاش من انسانی بخونم و برچسب مهندسی زد به پیشونیم؟ بالاخره من ریاضیم خوبه یا بده؟ بهش گفتم قول می دم رتبه 1 انسانی بشم. گف برو ازادِ رودهن مهندسی بخون. چرا فک میکنه فقط کسایی که ریاضی میخونن باهوشن؟ سوالی که جواب نداشته باشه بیهوده س پرسیدنش. مثل همین حرکتِ جلو کشیدن ساعتا! 

یه روز در زدن و خواب بودم. پشت دری ئه دریغ نکرد از زور و صداش. پاشدم رفتم درو باز کردم. آش نذری بود. صهبا میگه 45 سالش بود ولی 49 50 میخورد بهش. مردا 40 رو ک رد کنن صهبا قدرت تشخیص سنشون رو از دست می ده. صهبا زرنگ و فرز بود. سوجیِ درون داشت ولی بهش رو نمیداد حتا تو خلوت. ادبیات زبان علامه در اومد. میگن خراب شده. خراب بودن برا مردا هم معنی داره؟ صهبا زرنگ بود. میگن خراب شده.

+ نوشته شده در شنبه ۱۲ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۰۱:۱۶ توسط بزمچه | نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
درباره من
تلاشی برای نجات آخرین تکه از هم‌ گسیخته.