fairer society. genedr eguality

 this one

+ نوشته شده در دوشنبه ۲۸ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۱۸:۴۸ توسط بزمچه | نظر

سفت

خدا باشی،

دل بسوزانی...

آخه تو دیگه چرا؟

 

_: نشه بیای بزنی دم گوشمون!

-------------------------------------------------------------------------------------

عشق، هنری ئه که از مذهب بدوره و نمیتونه باهاش در هم بی امیزه. هرچند این حرف تلاش های چندین سالانه ی مولانا رو زیر سوال می بره، اما موضوع اینه که حتی خود مولانا هم از درکِ مفهوم عشق بی نصیب بوده. جایی در آغاز دفتر مثنوی، مولانا عشق رو این طور معنی می کنه عشق اُسطرلابِ اسرارِ خداست،  با این تعبیر که نه خیال انگیز است و نه شاعرانه و نه حتا اندوهناک! این نشان از شکست مولانا در یافتن علت عشق است  پدیده ای که از بزرگترین بی علتی هاست. از مذهبی که تا امروز نشان داده شده بدور از عشق به مفهوم کلمه ست. مهمه که مذهب رو با ذاتِ بی همتای خالق خلط نکنیم و این دو رو از هم تمیز بدیم. مذهب، مجموعه ای از قانون هاست. قانون های علت و معلولی. کنش و واکنشی. حال آنکه عشق، از هر علتی بدوره. بی دلیل متعصبینِ مذهبی از سوفی گری بیزار نیستن. در حالیکه تسوف غایتِ عشق همراه با مذهب رو نشون می ده. و عرفان، هنرِ عاشق بودن، از تیغ های گیتوتین و چوبه های اعدام و صلابه ها حرف نمیزنه، از مرز ها و اعتقادات نمیگه . سراسر عشق به خالق و سراسر عشق به خود. بهشت جایگاه دنیوی و ابدی ئه معشوقینی که ولو بدون مذهب، و رها از هر قید و بندی برای معشوق زندگی کردند...

 

_: یک روزی شاید بیام و عوض کنم این حرفامو!

+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۴۶ توسط بزمچه | نظر

فالش

 از دم دمای غروب متنفرم. وقتایی که تو نمیدونی باید چراغ روشن کنی یا با همون نور بگیر نگیر سر کنی. از وقتایی ک همه خوابن و صدای تق تق کیبوردش میاد. از وقتایی که به چارتا لینک وبلاگ قبلیم سر می زنم و می بینم هیچکدوم ننوشتن. چرا کلنل دیگه نمی نویسه؟ چرا هنوزم که هنوزه به ایمان حسودی م میشه؟چرا بابام نذاش من انسانی بخونم و برچسب مهندسی زد به پیشونیم؟ بالاخره من ریاضیم خوبه یا بده؟ بهش گفتم قول می دم رتبه 1 انسانی بشم. گف برو ازادِ رودهن مهندسی بخون. چرا فک میکنه فقط کسایی که ریاضی میخونن باهوشن؟ سوالی که جواب نداشته باشه بیهوده س پرسیدنش. مثل همین حرکتِ جلو کشیدن ساعتا! 

یه روز در زدن و خواب بودم. پشت دری ئه دریغ نکرد از زور و صداش. پاشدم رفتم درو باز کردم. آش نذری بود. صهبا میگه 45 سالش بود ولی 49 50 میخورد بهش. مردا 40 رو ک رد کنن صهبا قدرت تشخیص سنشون رو از دست می ده. صهبا زرنگ و فرز بود. سوجیِ درون داشت ولی بهش رو نمیداد حتا تو خلوت. ادبیات زبان علامه در اومد. میگن خراب شده. خراب بودن برا مردا هم معنی داره؟ صهبا زرنگ بود. میگن خراب شده.

+ نوشته شده در شنبه ۱۲ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۰۱:۱۶ توسط بزمچه | نظر

into the wild

اگر می شد که ولگرد میشدم!

+ نوشته شده در يكشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۲۱:۳۴ توسط بزمچه | نظر

فقدان

مثلا از شما بخواهند دست به درگاه باری تعالی دراز کرده، طلب انسان کنید.

هست،

اما کم است!

+ نوشته شده در جمعه ۴ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۲۳:۴۰ توسط بزمچه | نظر

گریه از خنده ی مسکوت تو می بارد

شاید دل از برکه ی دزدان سیراب می شده...

 

خدایا توبه!

+ نوشته شده در جمعه ۴ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۲۳:۳۸ توسط بزمچه | نظر
درباره من
تلاشی برای نجات آخرین تکه از هم‌ گسیخته.